مطالب كلي و عمومي

مطالب كلي و عمومي

چطور آدم جالب تر و مفيدتري باشيم؟
چند روز پيش  مقاله اي از سايت نيويورك تايمز ميخواندم درباره آلودگي هوا.
شعر عاشقانه
ترانه هاي شاد و غمگين با ما چه مي كنند؟
چند ويژگي به ظاهر بي فايده بدن انسان كه  كاربردشان را نمي دانستيد
پفك، اسكاچ، كيم، سامسونت و...؛ برندهايي كه نام كالا شدند
پنجشنبه ۱۶ فروردین ۰۳

چطور آدم جالب تر و مفيدتري باشيم؟

دست از انجام كار‌هاي احمقانه برداريد:هر روز كه از سر كار به خانه برمي‌گرديد روي مبل لم مي‌دهيد و سريال محبوب‌تان را تماشا مي‌كنيد؟ بعد هم شام مي‌خوريد و مي‌خوابيد؟ اگر هر روز همان كار‌هاي معمولي را انجام دهيد كه ديگران انجام مي‌دهند، پس فرصتي براي اينكه آدم جالب و متفاوتي باشيد نداريد.
آدم‌هاي تنبل:_هر روز تلويزيون تماشا مي‌كنند._ بار‌ها و بار‌ها در همان رستوراني غذا مي‌خورند كه سال‌ها و سالهاست به آن عادت كرده‌اند._ هر سال در تاريخ مشخصي به مقصد مشخصي سفر مي‌كنند._بعد از فارغ التحصيل شدن از دانشگاه ديگر كتابي به دست نگرفته‌اند و مطالعه نكرده‌اند._هر روز ساعت‌ها با شبكه‌هاي اجتماعي سرگرم‌اند._ فقط درمورد آب و هوا حرف مي‌زنند. _ انتظار دارند فقط ديگران حرف بزنند و كار‌هاي جالب انجام دهند تا آن‌ها حوصله‌شان سر نرود._  انگار همه چيز براي‌شان از قبل مشخص و برنامه ريزي شده و تنظيمات‌شان نبايد بهم بريزد!
_اگر مي‌خواهيد آدم جالبي باشيد بايد كار‌هاي جالبي انجام دهيد:
_ به يك رستوران جديد برويد كه تا به حال نرفته‌ايد._ برنامه‌اي براي خودتان تعيين كنيد كه هر ماه يك فعاليت تفريحي جديد انجام دهيد._ به سينما و تئاتر برويد و فيلم‌ها و نمايش‌هايي را ببينيد كه به سبكي متفاوت با آنچه هميشه مي‌ديده‌ايد هستند._ در يك كلاس ورزشي شركت كنيد كه تا به حال امتحانش نكرده‌ايد._  كتابي انتخاب كنيد كه موضوعي متفاوت با آنچه قبلا خوانده‌ايد داشته باشد و با دقت بخوانيد._ با خودتان قرار بگذاريد كه مهارتي جديد ياد بگيريد._درخواست‌هاي ديگران را تا جايي كه ممكن است رد نكنيد.

_سوال‌هاي احمقانه نپرسيد مثلا يك سري از سوال‌ها احمقانه‌اند و بيشتر افراد تنبل از آن‌ها استفاده مي‌كنند:
_ سوال‌هاي خسته كننده مي‌پرسند، مثلا خيلي كلي و با بي‌تفاوتي مي‌پرسند: «چه خبر؟!»_ مي‌پرسند: «حال شما چطور است؟» در حالي كه واقعا جوياي حال و احوال طرف مقابل نيستند و فقط از سر عادت اين جمله را ادا مي‌كنند._ مي‌پرسند: كي بچه دار ميشي به سلامتي؟
اصلا فايده‌ي پرسيدن اين سوال‌ها چيست؟ چه چيزي به شما اضافه ميكند كه طرف مقابل كي بچه دار ميشود؟!بهتر است اين سوال‌ها را  نپرسيد. با اين سوال‌هاي احمقانه نه چيزي ياد مي‌گيريد و نه كسي را به خود جذب مي‌كنيد.
 سعي كنيد در مواجهه با ديگران كمي جالب‌تر باشيد، مثلا:
_ از طرف مقابل‌تان در مورد عجيب‌ترين غذايي كه خورده است سوال كنيد._از او بپرسيد درباره‌ي مشكلي كه برايش پيش آمده چه كمكي از دست‌تان بر مي‌آيد._ از او بپرسيد چه فيلمي ديده است كه بيشترين تاثير را رويش گذاشته._ از او در مورد مهارت جديدي كه در حال ياد گرفتن است سوال كنيد._ از او در مورد برنامه‌ي جديدي كه در زندگي‌اش دارد پرس و جو كنيد.
 لطفا در گفتگوهاي‌تان از حالت اتوپايلت خارج شويد! كمي ابتكار به خرج دهيد و سوال‌ها جالب و به جا بپرسيد تا با جواب‌هاي بسيار خوبي كه دريافت مي‌كنيد، شگفت زده شويد.
با آدم‌هاي جالب نشست و برخاست كنيدشنونده خوبي باشيد و همدلي‌تان را نشان دهيد زياد مطالعه كنيد تواضع نشان دهيد منفي باف‌ها را رها كنيد زندگي را دوست داشته باشيد و از آن لذت ببريد

چند روز پيش مقاله اي از سايت نيويورك تايمز ميخواندم درباره آلودگي هوا.

در مقاله از موضوع جديدي پرده برداري شده بود كه به كلي دانشمندان سرزمين كفر را به هم ريخته بود!
 قضيه از اين قراره كه در همين ايران خودمان و بسياري از شهرهاي جهان، وسايل نقليه عزيز عامل اصلي آلودگي هواي مناطق شهري هستند. 
اما غربي هاي زرنگ  فكر كردند خيلي باهوش هستند، رفتند و چندقانون وضع كردند و آلودگي ناشي از وسايل نقليه را  در خيلي از شهرهاي بزرگ مثل لس آنجلس و كاليفرنيا كاهش دادند، اما اي دل غافل! 
ديدند تردد وسايل نقليه را كاهش دادند، اما هنوز هم شهرهاي سرزمين كفار آلوده است! 

البته به نظر بنده همه اين موارد تاثير مستقيم بي حجابي در اين شهرهاست، اما لس آنجلسي ها به نظر من اعتقادي نداشتند، رفتند و تحقيقات گسترده اي كردند،طي يك عمليات ضربتي كيفيت هوا را  بابرادران نوآ(سازمان اقيانوس شناسي و جو بلاد خارجه) و جاسوسين، نه ببخشيد محققين چند دانشگاه شبيه سازي كردند تا در بياورند از كجا  دود ميخورن!  
نتيجه ها نشان داد اين آلودگي چيزي نيست جز مصرف بيش از حد خوشبو كننده ها، عطرها، رنگ ها، جلادهنده ها، لاك ها، چسب ها و خلاصه هرچيزي غير از خودرو! 
 آنها ديدند نه تنها آلودگي اين وسايل از خودروها كمتر نيست بلكه در مواردي ديده شده ميزان آلودگي از آلودگي خودروها هم تجاوز مي كنه! 
تركيباتي كه در ساخت اين وسايل به كار رفته شده وقتي وارد هوا ميشود با ساير ذرات هوا واكنش ميدهد و باعث توليد ازون و ذرات معلق كه از عوامل اصلي آلودگي هواي شهري هست ميشود.
في الواقع آلودگي همان آلودگيست,فقط نوع مصرفش عوض شده!
خلاصه محققان فعلا به تحقيقات خود ادامه ميدهند و در شرايط حساس كنوني از مخاطبين گرامي درخواست كردند مقدار مصرف اين وسايل را كاهش بدهيم.

شعر عاشقانه

حالا چرا

آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا
بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا

نوشداروئي و بعد از مرگ سهراب آمدي
سنگدل اين زودتر مي خواستي حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فرداي تو نيست
من كه يك امروز مهمان توام فردا چرا

نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اكنون با جوانان نازكن با ما چرا

وه كه با اين عمرهاي كوته بي اعتبار
اينهمه غافل شدن از چون مني شيدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زير افكنده بود
اي لب شيرين جواب تلخ سربالا چرا

اي شب هجران كه يك دم در تو چشم من نخفت
اينقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پريشان مي كند
در شگفتم من نمي پاشد ز هم دنيا چرا

در خزان هجر گل اي بلبل طبع حزين
خامشي شرط وفاداري بود غوغا چرا

شهريارا بي حبيب خود نمي كردي سفر
اين سفر راه قيامت ميروي تنها چرا


تو بمان و دگران

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از كوي تو ليكن عقب سرنگران

ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما كردي
تو بمان و دگران واي به حال دگران

رفته چون مه به محاقم كه نشانم ندهند
هر چه آفاق بجويند كران تا به كران

ميروم تا كه به صاحبنظري بازرسم
محرم ما نبود ديده كوته نظران

دل چون آينه اهل صفا مي شكنند
كه ز خود بي خبرند اين ز خدا بيخبران

دل من دار كه در زلف شكن در شكنت
يادگاريست ز سر حلقه شوريده سران

گل اين باغ بجز حسرت و داغم نفزود
لاله رويا تو ببخشاي به خونين جگران

ره بيداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو كجا و ره بيداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
كاين بود عاقبت كار جهان گذران

شهريارا غم آوارگي و دربدري
شورها در دلم انگيخته چون نوسفران

متن عاشقانه

سه تار من

نالد به حال زار من امشب سه تار من
اين مايه تسلي شب هاي تار من

اي دل ز دوستان وفادار روزگار
جز ساز من نبود كسي سازگار من

در گوشه غمي كه فراموش عالمي است
من غمگسار سازم و او غمگسار من

اشك است جويبار من و ناله سه تار
شب تا سحر ترانه اين جويبار من

چون نشترم به ديده خلد نوشخند ماه
يادش به خير خنجر مژگان يار من

رفت و به اختران سرشكم سپرد جاي
ماهي كه آسمان بربود از كنار من

آخر قرار زلف تو با ما چنين نبود
اي مايه قرار دل بيقرار من

در حسرت تو ميرم و دانم تو بي وفا
روزي وفا كني كه نيايد به كار من

از چشم خود سياه دلي وام ميكني
خواهي مگر گرو بري از روزگار من

اختر بخفت و شمع فرومرد و همچنان
بيدار بود ديده شب زنده دار من

من شاهباز عرشم و مسكين تذرو خاك
بختش بلند نيست كه باشد شكار من

يك عمر در شرار محبت گداختم
تا صيرفي عشق چه سنجد عيار من

جز خون دل نخواست نگارندهٔ سپهر
بر صفحهٔ جهان رقم يادگار من

زنگار زهر خوردم و شنگرف خون دل
تا جلوه كرد اين همه نقش و نگار من

در بوستان طبع حزينم چو بگذري
پرهيز نيش خار من اي گلعذار من

من شهريار ملك سخن بودم و نبود
جز گوهر سرشك در اين شهريار من

----------------------------

تا به كي بايد رفت

از دياري به دياري ديگر

نتوانم، نتوانم جستن

هر زمان عشقي و ياري ديگر

كاش ما آن دو پرستو بوديم

كه همه عمر سفر مي كرديم

از بهاري به بهاري ديگر

آه، اكنون ديريست

كه فرو ريخته در من، گويي،

تيره آواري از ابر گران

چو مي آميزم، با بوسه تو

روي لبهايم، مي پندارم

مي سپارد جان عطري گذران

***

آنچنان آلوده ست

عشق غمناكم با بيم زوال

كه همه زندگيم مي لرزد

چون ترا مي نگرم

مثل اينست كه از پنجره اي

تكدرختم را، سرشار از برگ،

در تب زرد خزان مي نگرم

مثل اينست كه تصويري را

روي جريان هاي مغشوش آب روان مي نگرم

شب و روز

شب و روز

شب و روز

***

بگذار

كه فراموش كنم.

تو چه هستي، جز يك لحظه،

يك لحظه كه چشمان مرا

مي گشايد

در برهوت آگاهي!

بگذار

كه فراموش كنم.

 


گوهرفروش

يار و همسر نگرفتم كه گرو بود سرم
تو شدي مادر و من با همه پيري پسرم

تو جگر گوشه هم از شير بريدي و هنوز
من بيچاره همان عاشق خونين جگرم

خون دل ميخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم اين است كه صاحبدل و صاحبنظرم

منكه با عشق نراندم به جواني هوسي
هوس عشق و جوانيست به پيرانه سرم

پدرت گوهر خود تا به زر و سيم فروخت
پدر عشق بسوزد كه در آمد پدرم

عشق و آزادگي و حسن و جواني و هنر
عجبا هيچ نيرزيد كه بي سيم و زرم

هنرم كاش گره بند زر و سيمم بود
كه به بازار تو كاري نگشود از هنرم

سيزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سيزدهم كز همه عالم به درم

تا به ديوار و درش تازه كنم عهد قديم
گاهي از كوچه معشوقه خود مي گذرم

تو از آن دگري رو كه مرا ياد تو بس
خود تو داني كه من از كان جهاني دگرم

از شكار دگران چشم و دلي دارم سير
شيرم و جوي شغالان نبود آبخورم

خون دل موج زند در جگرم چون ياقوت
شهريارا چه كنم لعلم و والا گهرم

_______________________________

باور كن
تو را پنهان خواهم كرد
در آنچه كه نوشته‌ام
در نقاشي‌ها و آوازها و آنچه كه مي‌گويم

تو خواهي ماند
و كسي نه خواهد ديد
و نه خواهد فهميد زيستن ات را در چشمانم

خواهي ديد و خواهي شنيد
گرماي تابناك عشق را
خواهي خفت و برخواهي خاست

روزهاي پيش رو را خواهي ديد
كه نخواهند بود
چون روزهاي گذشته
آنطور كه زيسته بودي
در افكارت غرق خواهي گشت

فهميدن هر عشقي
گذران يك عمر است
سپري خواهي‌اش كرد

تو را وصف ناپذير
زندگي خواهم كرد
در چشمانم خواهم زيست
در چشم‌هايم ، تو را پنهان خواهم كرد

روزي تنها زبان به سخن خواهي گشود
خواهي نگريست
من چشم‌هايم را فرو خواهم بست
در خواهي يافت
____________________________

من در پي رد تو كجا و تو كجايي

 دنبال تو دستم نرسيده است به جايي

اي «بوده» كه مثل تو نبوده است ، نگو هست

اي «رفته» كه در قلب مني گرچه نيايي

اين عشق زميني است كه آغاز صعود است

پايبند «هوس» نيستم اي عشق «هوايي»

قدر تني از پيرهني فاصله داريم

واي از تو چه سخت است همين قدر جدايي

اي قطب كشاننده پر جاذبه ديگر

وقت است دل آهني ام را بربايي

گفتي و نديدي و شنيدي و نديدم

دشنام و جفايي و دعايي و وفايي

يك عالمه راه آمده ام با تو و يك بار

بد نيست تو هم با من اگر راه بيايي

متن عاشقانه

______________________________

انتظار

باز امشب اي ستاره تابان نيامدي
باز اي سپيده شب هجران نيامدي

شمعم شكفته بود كه خندد به روي تو
افسوس اي شكوفه خندان نيامدي

زنداني تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دريچه زندان نيامدي

با ما سر چه داشتي اي تيره شب كه باز
چون سرگذشت عشق به پايان نيامدي

شعر من از زبان تو خوش صيد دل كند
افسوس اي غزال غزل خوان نيامدي

گفتم به خوان عشق شدم ميزبان ماه
نامهربان من تو كه مهمان نيامدي

خوان شكر به خون جگر دست مي دهد
مهمان من چرا به سر خوان نيامدي

نشناختي فغان دل رهگذر كه دوش
اي ماه قصر بر لب ايوان نيامدي

گيتي متاع چون منش آيد گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نيامدي

صبرم نديده اي كه چه زورق شكسته ايست
اي تخته ام سپرده به طوفان نيامدي

در طبع شهريار خزان شد بهار عشق
زيرا تو خرمن گل و ريحان نيامدي


در راه زندگاني

جواني شمع ره كردم كه جويم زندگاني را
نجستم زندگاني را و گم كردم جواني را

كنون با بار پيري آرزومندم كه برگردم
به دنبال جواني كوره راه زندگاني را

به ياد يار ديرين كاروان گم كرده رامانم
كه شب در خواب بيند همرهان كارواني را

بهاري بود و ما را هم شبابي و شكر خوابي
چه غفلت داشتيم اي گل شبيخون جواني را

چه بيداري تلخي بود از خواب خوش مستي
كه در كامم به زهرآلود شهد شادماني را

سخن با من نمي گوئي الا اي همزبان دل
خدايا با كه گويم شكوه بي همزباني را

نسيم زلف جانان كو كه چون برگ خزان ديده
به پاي سرو خود دارم هواي جانفشاني را

به چشم آسماني گردشي داري بلاي جان
خدا را بر مگردان اين بلاي آسماني را

نميري شهريار از شعر شيرين روان گفتن
كه از آب بقا جويند عمر جاوداني را

متن عاشقانه

كاش يارب

در دياري كه در او نيست كسي يار كسي
كاش يارب كه نيفتد به كسي كار كسي

هر كس آزار من زار پسنديد ولي
نپسنديد دل زار من آزار كسي

آخرش محنت جانكاه به چاه اندازد
هر كه چون ماه برافروخت شب تار كسي

سودش اين بس كه بهيچش بفروشند چو من
هر كه با قيمت جان بود خريدار كسي

سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نكوشيد پي گرمي بازار كسي

من به بيداري از اين خواب چه سنجم كه بود
بخت خوابيدهٔ كس دولت بيدار كسي

غير آزار نديدم چو گرفتارم ديد
كس مبادا چو من زار گرفتار كسي

تا شدم خوار تو رشگم به عزيزان آيد
بارالها كه عزيزي نشود خوار كسي

آن كه خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزيست هوادار كسي

لطف حق يار كسي باد كه در دورهٔ ما
نشود يار كسي تا نشود بار كسي

گر كسي را نفكنديم به سر سايه چو گل
شكر ايزد كه نبوديم به پا خار كسي

شهريارا سر من زير پي كاخ ستم
به كه بر سر فتدم سايه ديوار كسي


غوغا ميكني


اي غنچه خندان چرا خون در دل ما ميكني
خاري به خود مي بندي و ما را ز سر وا ميكني

از تير كجتابي تو آخر كمان شد قامتم
كاخت نگون باد اي فلك با ما چه بد تا ميكني

اي شمع رقصان با نسيم آتش مزن پروانه را
با دوست هم رحمي چو با دشمن مدارا ميكني

با چون مني نازك خيال ابرو كشيدن از ملال
زشت است اي وحشي غزال اما چه زيبا ميكني

امروز ما بيچارگان اميد فردائيش نيست
اين داني و با ما هنوز امروز و فردا ميكني

اي غم بگو از دست تو آخر كجا بايد شدن
در گوشه ميخانه هم ما را تو پيدا ميكني

ما شهريارا بلبلان ديديم بر طرف چمن
شورافكن و شيرين سخن اما تو غوغا ميكني


ني محزون

امشب اي ماه به درد دل من تسكيني
آخر اي ماه تو همدرد من مسكيني

كاهش جان تو من دارم و من مي دانم
كه تو از دوري خورشيد چها مي بيني

تو هم اي باديه پيماي محبت چون من
سر راحت ننهادي به سر باليني

هر شب از حسرت ماهي من و يك دامن اشك
تو هم اي دامن مهتاب پر از پرويني

همه در چشمه مهتاب غم از دل شويند
امشب اي مه تو هم از طالع من غمگيني

من مگر طالع خود در تو توانم ديدن
كه توام آينه بخت غبار آگيني

باغبان خار ندامت به جگر مي شكند
برو اي گل كه سزاوار همان گلچيني

ني محزون مگر از تربت فرهاد دميد
كه كند شكوه ز هجران لب شيريني

تو چنين خانه كن و دلشكن اي باد خزان
گر خود انصاف كني مستحق نفريني

كي بر اين كلبه طوفان زده سر خواهي زد
اي پرستو كه پيام آور فرورديني

شهريارا گر آئين محبت باشد
جاودان زي كه به دنياي بهشت آئيني

متن عاشقانه

 

جلوه جلال

شبست و چشم من و شمع اشكبارانند
مگر به ماتم پروانه سوگوارانند

چه مي كند بدو چشم شب فراق تو ماه
كه اين ستاره شماران ستاره بارانند

مرا ز سبز خط و چشم مستش آيد ياد
در اين بهار كه بر سبزه ميگسارانند

به رنگ لعل تو اي گل پياله هاي شراب
چو لاله بر لب نوشين جويبارانند

بغير من كه بهارم به باغ عارض تست
جهانيان همه سرگرم نوبهارانند

بيا كه لاله رخان لاله ها به دامنها
چو گل شكفته به دامان كوهسارانند

نواي مرغ حزيني چو من چه خواهد بود
كه بلبلان تو در هر چمن هزارانند

پياده را چه به چوگان عشق و گوي مراد
كه مات عرصه حسن تو شهسوارنند

تو چون نسيم گذركن به عاشقان و ببين
كه همچو برگ خزانت چه جان نثارانند

به كشت سوختگان آبي اي سحاب كرم
كه تشنگان همه در انتظار بارانند

مرا به وعده دوزخ مساز از او نوميد
كه كافران به نعيمش اميدوارانند

جمال رحمت او جلوه مي دهم به گناه
كه جلوه گاه جلالش گناهكارانند

تو بندگي بگزين شهريار بر در دوست
كه بندگان در دوست شهريارانههند


زندان زندگي

تا هستم اي رفيق نداني كه كيستم
روزي سراغ وقت من آئي كه نيستم

در آستان مرگ كه زندان زندگيست
تهمت به خويشتن نتوان زد كه زيستم

پيداست از گلاب سرشكم كه من چو گل
يك روز خنده كردم و عمري گريستم

طي شد دو بيست سالم و انگار كن دويست
چون بخت و كام نيست چه سود از دويستم

گوهرشناس نيست در اين شهر شهريار
من در صف خزف چه بگويم كه چيستم

متن عاشقانه

 

شهيد عشق

به خاك من گذري كن چو گل گريبان چاك
كه من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاك

چو لاله در چمن آمد به پرچمي خونين
شهيد عشق چرا خود كفن نسازد چاك

سري به خاك فرو برده ام به داغ جگر
بدان اميد كه آلاله بردمم از خاك

چو خط به خون شبابت نوشت چين جبين
چو پيريت به سرآرند حاكمي سفاك

بگير چنگي و راهم بزن به ماهوري
كه ساز من همه راه عراق ميزد و راك

به ساقيان طرب گو كه خواجه فرمايد
اگر شراب خوري جرعه اي فشان بر خاك

ببوس دفتر شعري كه دلنشين يابي
كه آن دل از پي بوسيدن تو بود هلاك

تو شهريار به راحت برو به خواب ابد
كه پاكباخته از رهزنان ندارد باك

متن عاشقانه

 

نالهٔ ناكامي


برو اي ترك كه ترك تو ستمگر كردم
حيف از آن عمر كه در پاي تو من سركردم

عهد و پيمان تو با ما و وفا با دگران
ساده‌دل من كه قسم هاي تو باور كردم

به خدا كافر اگر بود به رحم آمده بود
زآن همه ناله كه من پيش تو كافر كردم

تو شدي همسر اغيار و من از يار و ديار
گشتم آواره و ترك سر و همسر كردم

زير سر بالش ديباست تو را كي داني
كه من از خار و خس باديه بستر كردم

در و ديوار به حال دل من زار گريست
هر كجا نالهٔ ناكامي خود سر كردم

در غمت داغ پدر ديدم و چون در يتيم
اشك‌ريزان هوس دامن مادر كردم

اشك از آويزهٔ گوش تو حكايت مي كرد
پند از اين گوش پذيرفتم از آن در كردم

بعد از اين گوش فلك نشنود افغان كسي
كه من اين گوش ز فرياد و فغان كر كردم

اي بسا شب به اميدي كه زني حلقه به در
چشم را حلقه‌صفت دوخته بر در كردم

جاي مي خون جگر ريخت به كامم ساقي
گر هواي طرب و ساقي و ساغر كردم

شهريارا به جفا كرد چو خاكم پامال
آن كه من خاك رهش را به سر افسر كردم

___________________

من غلام قمرم غير قمر هيچ مگو

پيش من جز سخي شمع و شكر هيچ مگو

 سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور از اين بي‌خبري رنج مبر هيچ مگو

 دوش ديوانه شدم عشق مرا ديد و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هيچ مگو

 گفتم اي عشق من از چيز دگر مي‌ترسم

گفت آن چيز دگر نيست دگر هيچ مگو

 من به گوش تو سخن‌هاي نهان خواهم گفت

سر بجنبان كه بلي جز كه به سر هيچ مگو

 قمري جان صفتي در ره دل پيدا شد

در ره دل چه لطيف است سفر هيچ مگو

 گفتم اي دل چه مه‌ست اين دل اشارت مي‌كرد

كه نه اندازه توست اين بگذر هيچ مگو

 گفتم اين روي فرشته‌ست عجب يا بشر است

گفت اين غير فرشته‌ست و بشر هيچ مگو

 گفتم اين چيست بگو زير و زبر خواهم شد

گفت مي‌باش چنين زير و زبر هيچ مگو

 اي نشسته تو در اين خانه پرنقش و خيال

خيز از اين خانه برو رخت ببر هيچ مگو

 گفتم اي دل پدري كن نه كه اين وصف خداست

گفت اين هست ولي جان پدر هيچ مگو

متن عاشقانه

ترانه هاي شاد و غمگين با ما چه مي كنند؟

صداهاي محيطي با شدت متوسط تا حدود 70 دسيبل (چيزي مانند قدرت صداي يك جارو برقي)، مي تواند باعث افزايش خلاقيت انسان شود. با اين حال گوش دادن به صداهاي بلندتر برعكس وضعيت قبل منجر به حواس پرتي و در نتيجه افت قابل توجه خلاقيت و نوآوري مي شود.
مخچه بخشي از سيستم عصبي است كه شديدا توسط ترانه هاي شاد فعال مي شود. فعال سازي مخچه منتج به افزايش جريان خون به سمت پاها شده و انرژي كلي بدن را بالا مي برد.
اخيرا مطالعه اي توسط محققان دانشگاه مونترآل انجام شده است. در اين پژوهش دانشمندان حاضر، فعاليت مغزي 217 داوطلب را مورد بررسي قرار دادند و بين آنها به دنبال علامتي از لرزش يا هرگونه تغيير جزئي سلول هاي مغز پس از گوش دادن به ليستي از آهنگ هاي دلخواه هر شركت كننده بودند.
تصاوير مغزي شركت كننده ها نشان داد كه پخش موسيقي مورد علاقه آنها باعث ترشح دوپامين شده است؛ دوپامين هورمون لذت و پاداش است.
تيم تحقيقاتي مونترآل همچنين دريافتند كه گوش دادن به موسيقي مورد علاقه نوعي "اثر مقدماتي" مشابه شرطي شدن كلاسيك دارد.  ذهن هر فرد الگوي دلخواهي ازاصوات موزون دارد كه با پخش شدن آن حتي اگر زبان خواننده نيز قابل درك نباشد، ترشح دوپامين و شروع به كار سيستم پاداش دهي مغز كليد خواهد خورد.
 _موسيقي غمگين با ما چي مي كند؟در سال 2013 پژوهشي توسط ناشر بين المللي گروه تيلور و فرانسيس به چاپ رسيد كه حاكي از تاثير مهم ترانه هاي شاد بر تغييرات مثبت خلق و خو در دراز مدت بود.با استناد به يافته هاي اين مطالعه، گروهي از شركت كنندگان كه تنها 12 دقيقه از زمان روزانه خود را صرف گوش دادن به موسيقي هاي شاد كرده بودند، نه تنها در مقايسه با گروه شاهد تمركز بالاتري را به ثبت رساندند، بلكه آمار افسردگي و اختلالات اضطرابي نيز در آنها پايينتر بود.
همچنين اساس پژوهشي جديد از مجله علوم اعصاب انساني، افرادي كه به موسيقي هاي غمگين گوش مي دهند در مقايسه با آنهايي كه انواع شادتر را انتخاب مي كنند، بيشتر در معرض اضطراب افزايش يابنده و زود رنجي قرار خواهند داشت.
طبق اطلاعات سازمان جهاني بهداشت، سالانه بيش از 800 هزار مرگ در اثر خودكشي گزارش مي شود كه اكثر قربانيان بين 15 الي 29 سال دارند.
 بر اساس پژوهشي از پاب مد، گوش دادن به موسيقي هاي غمگين به خصوص در مورد افراد مبتلا به افسردگي مي تواند وضعيت ذهني و حتي جسمي آنها را بدتر كند. 
 به تازگي آزمايشي توسط كالج كنتيكت انجام و طي آن از شركت كنندگان خواسته شد كه يك قطعه شاد و يك قطعه غمگين از موسيقي هاي مورد علاقه خود را انتخاب كنند. در ادامه واكنش اشخاص به ترانه مورد نظر بررسي شد.
نتايج به دست آمده بدين صورت بودند: حالِ آن دسته از داوطلباني كه افسردگي داشتند و دچار عارضه اي به نام نشخوار ذهني بودند (تكرار افكار منفي)، پس از گوش دادن به ترانه غمگين رو به وخامت گذاشت.

نتايج كاربردي:1 - به موسيقي هاي غمگين گوش نكنيد. گزينه "next"  در پخش كننده هاي موسيقي براي اين است كه هر گاه به موسيقي غمگين رسيديد، آن را بزنيد و به موسيقي بعدي برسيد.
2 - هر روز به موسيقي هاي شاد و انرژي بخش گوش كنيد. صبح ها را با يك موسيقي پر انرژي شروع كنيد تا با ترشح هورمون هاي شادي آور، روز پرنشاط تري در پيش داشته باشيد. هر گاه نيز احساس كرديدناراحتي به سراغ تان مي آيد، موسيقي شاد گوش كنيد.
3 - وقتي هنگام رانندگي موسيقي شاد گوش مي كنيد، چون جريان خون به سمت پاهايتان تقويت و انرژي تان زياد مي شود، ناخودآگاه پايتان روي گاز فشار بيشتري مي آورد و با سرعت بيشتري مي رانيد. اين، خطر بزرگي است. بنابر اين اگر موقع رانندگي، به موسيقي شاد گوش مي كنيد، خودآگاهي و مراقبت بيشتري داشته باشيد.
4 - با صداي خيلي بلند به موسيقي گوش نكنيد چون باعث افت حواس و كاهش خلاقيت مي شود.
5 - اگر نوجواني بيش از 2 ساعت در روز موسيقي گوش مي كند، احتمالاً درگير مشكلات روحي است. حتما به او توجه ويژه اي داشته باشيد و در صورت لزوم با يك مشاور صحبت كنيد.

چند ويژگي به ظاهر بي فايده بدن انسان كه كاربردشان را نمي دانستيد

- زبان كوچكزبان كوچك همان بافت كوچك قطره شكلي است كه در انتهاي گلوي ما آويزان است و وقتي دهان مان را باز مي كنيم آن را مي بينيم. اين عضو فقط در انسان ها وجود دارد و تحقيقات نشان داده كه زبان كوچك ما را قادر مي سازد هنگام خم شدن آب بنوشيم و به صحبت كردن ما هم كمك مي كند.
- موهاي پادر گذشته هاي دور، اجداد ما براي گرم ماندن به موي بدن نياز داشتند، به خصوص كه آن زمان هنوز شلوار اختراع نشده بود. در هواي سرد، ماهيچه هاي كوچكي كه فوليكول هاي مو را احاطه كرده اند موها را سيخ مي كنند و به اين ترتيب گرماي بيشتري در اطراف بدن مي ماند. در واقع موها براي پاها مثل يك پتوي طبيعي عمل مي كنند.
- ابروهاابروها از چشم هاي ما در برابر رطوبت باران و عرق محافظت مي كنند تا ديد ما مختل نشود. از آن جايي كه مي توانيم آن ها را براي ابراز احساسات مان حركت دهيم، ابروها ابزار مهمي هم در برقراري ارتباط محسوب مي شوند. تحقيقي در سال ۲۰۰۳ نشان داد ابروها نقشي اساسي در تشخيص چهره ها دارند. در اين تحقيق وقتي ابروها از تصوير چهره هاي مشهور حذف شد، شركت كنندگان فقط در ۴۶ درصد موارد قادر به شناسايي چهره ها بودند.
- ناخن هاي دست و پا ناخن ها به ما كمك مي كنند تسلط بهتري روي چيزهاي مختلف داشته باشيم و بتوانيم بعضي چيزها را بكنيم. هر زمان كه به خارش مي افتيم، ناخن هايمان به كمك مان مي آيند.  طبيعي نبودن رنگ ناخن مي تواند از وجود يك مشكل در بدن خبر دهد.
- آپانديسآپانديس در حقيقت از باكتري هاي مفيد روده ها محافظت مي كند. اگر دچار اسهال شويد، باكتري هاي مفيد درون آپانديس به حفظ سلامتي شما كمك خواهند كرد.
- كك و مككك و كك در اثر ژنتيك و قرار گرفتن در معرض آفتاب به وجود مي آيد. اين لكه ها اغلب در افرادي كه پوست روشن تري دارند ظاهر مي شوند، همانطور كه بعضي افراد در اثر قرار گرفتن در معرض نور خورشيد برنزه مي شوند. علت اين مسأله آن است كه بدن سعي مي كند با اين روش از خود در برابر صدمات ناشي از نور خورشيد محافظت كند. در حقيقت كك و مك نوعي ضد آفتاب طبيعي، عليه پرتوهاي فرابنفش خورشيد است.
- ريش و سبيل ريش و سبيل براي مردان بيشتر مانند يال شير عمل مي كند، يعني نوعي پوشش كه از مردان در برابر حمله به بخش هاي آسيب پذير فك شان محافظت مي كند.

پفك، اسكاچ، كيم، سامسونت و...؛ برندهايي كه نام كالا شدند

_سانديس به جاي آب ميوهبيشتر بچه‌هاي دهه شصتي ساك‌دستي‌هايي را كه با بسته‌بندي سانديس‌هاي مختلف درست مي‌شد به خاطر دارند. انواع شكل‌هاي مختلف كنار هم مي‌نشست و يك ساك‌دستي جالب را درست مي‌كرد.اولين آب ميوه‌هاي صنعتي كه در جهان به صورت فراوري‌شده روانه بازار شدند، در پوشش‌هايي آلومينيومي به رنگ نقره‌اي بودند كه توسط شركتي آلماني به نام وايلد با نام تجاري كاپري‌سان به جهان معرفي شدند. اين آب ميوه‌ها در سال ۱۹۵۲ با اين نام تجاري به ثبت رسيدند و فروش و توزيع آن‌ها از سال ۱۹۶۶ آغاز شد. آب ميوه‌هاي صنعتي توليدشده در آلمان با نام سانديس به ايران راه پيدا كرد و تا سال‌ها بعد اين آب ميوه صنعتي تحت ليسانس شركت مبدأ به كشور وارد مي‌شد و هنوز هم مي‌شود.

_ريكا به جاي مايع ظرف شوييشركت داروگر براي اولين بار مايع ظرف شويي با نام ريكا را وارد بازار ايران كرد. اين مايع با ظرفي آبي‌رنگ و ساده چنان جا افتاد كه از آن به بعد ديگر بيشتر مردم براي خريد مايع ظرف شويي با هر نام و برندي از اسم ريكا استفاده مي‌كردند و مثلاً ريكاي فلان شركت را مي‌خواستند.البته اين شركت بنيان‌گذار مواد شوينده بسياري است، ولي ريكا نام و جاي خود را بين مردم بيشتر از بقيه باز كرد
_اسمارتيز به جاي دراژه شكلاتيدراژه‌هاي كوچك رنگي كه همه ما آن‌ها را با نام «اسمارتيز» مي‌شناسيم، نام برندي است كه در سال ۱۳۴۴ توسط شركت مينو به همراه شكلاتي با نام «كيت‌كت»، تحت ليسانس شركت «راونتري مكينتاش» وارد ايران شد. كيت‌كت هم تا سال‌ها برندي معروف بود تا اين‌كه به نام ديگري تغيير كرد. حالا و اين روزها، خيلي از ما اين شكلات‌هاي كوچك را هنوز با نام اسمارتيز مي‌شناسيم 
_تايد به جاي پودر شويندهتايد نام برند تجاري پودر رخت‌شويي است كه هم اكنون به شركت «پروكتر اند گمبل» تعلق دارد. اين نام تجاري براي اولين بار در سال ۱۹۴۶ معرفي شد و يك تاجر ايراني در پاييز سال ۱۳۳۸ توانست پس از جلب رضايت شركت هنكل آلمان، نمايندگي توزيع «تايد» را بگيرد و انحصار بازار پودر رخت‌شويي ايران را از آن خود كند.
_كيم به جاي بستنيقديمي‌ترين عكسي كه از كيم ديده شده مربوط به كيم پاك است، زماني كه در بسته‌بندي‌هاي كاغذي و فقط پنج ريال به فروش مي‌رسيد. اين نوع از بستني كه به احتمال زياد براي اولين بار توسط شركت پاك در ايران توليد شده، به سرعت در بين مردم محبوب شد و شركت‌هاي ديگر هم از اين نام و ظاهر استفاده كردند و كيم‌هاي متنوع و رنگارنگ به بازار آمد، اما نام همه آن‌ها كيم بود و بچه‌ها تا سال‌ها به انواع بستني‌هاي چوبي و شركتي، كيم مي‌گفتند.
_اسكاچ به جاي بافته ظرف شوييهمه ما براي خريد اين پاك‌كننده از فروشنده يك اسكاچ مي‌خواهيم و محال است يك نفر را پيدا كنيد كه وارد فروشگاهي شود و به فروشنده بگويد: «يك پاك كننده ظروف شويي لطفاً!» جالب است بدانيد كه شركت «ابرك كالا» نماينده انحصاري كالايي به نام «اسكاچ برايت» در ايران در سال ۱۳۷۰ تاسيس شد و تاكنون به فعاليت خود در زمينه توليد انواع اسكاچ و سيم‌ظرف شويي ادامه مي‌دهد.
_پفك به جاي اسنك پنيري ظاهرا يك تاجر ايراني در يكي از سفرهايش به خارج از كشور، مرتب در نمايشگاه‌ها و مغازه‌ها، نمونه اجناس مختلف را جمع‌آوري مي‌كرده و مي‌چشيده است.در يكي از اين امتحانات به محصولي برخورده كه بعد‌ها در ايران با نام پفك نمكي به بازار عرضه شد. جنسي كه اين تاجر به آن برخورده بود محصول شركت آمريكايي «بياتريس فودز» بود. اين تاجر در مصاحبه‌اي جالب در خصوص نام گذاري اين محصول مي‌گويد: «در دوران كودكي با مادرم به يك قنادي مي‌رفتيم كه شيريني‌هايش را خيلي دوست داشتم.آن‌ها يك شيريني داشتند به نام پفك كه خيلي مورد علاقه من بود. در اين بين، محصولي كه قرار بود توليد شود خيلي پف داشت و، چون محصول شوري بود، من تصميم گرفتم كه اسم آن را پفك نمكي بگذارم و با عجله زياد اين اسم را ثبت كردم» و اين‌گونه پفك نمكي از اواخر دهه ۴۰ وارد ايران شد.
_سامسونت به جاي كيف اداريسامسونيت در ۱۹۴۱ با توليد جنس تازه‌اي از چمدان، رشد قابل توجهي يافت و در ۱۹۶۵ چمدان‌هاي خاصي را طراحي و عرضه كرد كه به بهترين محصولش تبديل شد وشهرت جهاني يافت به طوري‌كه اكنون به گونه‌اي از كيف‌هاي مردانه توليد شده توسط هر برند در ايران كيف سامسونت گفته مي‌شود
_لي به جاي شلوار جينجين به شلوار‌هايي گفته مي‌شود كه با پارچه «دنيم» دوخته شده باشند. «دنيم» نام نوعي پارچه كتان با بافت راه‌راه و ضخيم است كه اگرچه همه‌گونه پوشاك با آن دوخته مي‌شود، ولي اين پارچه عمدتا براي دوخت شلوار به كار مي‌رود. در ايران به شلوار «جين»، «لي» گفته مي‌شود كه در حقيقت «لي» نام يك نماد بازرگاني (برند Lee) است.

راه پاكسازي كامل بدن و خانه از انرژي منفي

علائم وجود انرژي منفي در بدن چيست ؟در اين بخش مواردي را معرفي مي كنيم كه به شما نشان مي دهد انرژي هاي منفي درون بدن تان وجود دارند :_سردرد مداوم_خستگي_ بي قراري_بي خوابي_ شكم درد_ تحت فشار بودن_ نفس تنگي-  تيرگي ذهن
_ در چنين زمان هايي بايد چه اقداماتي انجام داد ؟راه هاي زيادي براي آزاد كردن انرژي منفي وجود دارد اما يكي از تاثيرگزارترين روش ها اين است كه يك نفس عميق بكشيم و آگاهي و تفكر خود را ارتقا دهيم . مديتيشن مي تواند براي از بين بردن اين انرژي ها معجزه آفرين باشد . مديتيشن راه هاي مسدود را پاك سازي مي كنند و تعادل انرژي فرد را بازسازي مي كنند . 
راه هاي از بين بردن انرژي منفي بدن:
_ از گياهان شفابخش استفاده كنيد._ با آب نمك استحمام كنيد ._ اطراف خود را با افراد مثبت نگر پر كنيد .
راه هاي از بين بردن انرژي منفي از خانه :
1. بهم ريختگي ها را در سريع ترين زمان ممكن از بين ببريد.بله به همين دليل است كه بعد از مرتب كردن اطراف خود حس بسيار خوبي مي گيريد . انرژي درون اجسام مخصوصا در اجسام قديمي باقي مي ماند و حال بسته به نوع انرژي، ممكن است كه به صورت فيزيكي ، ذهني ، روحي و معنوي مانع حركت ما به سمت جلو بشوند و زماني كه دور و بر خود را با اجسام به درد نخور پر كنيد، هيچ فرصتي براي وارد شدن چيزهاي جديد به زندگي شما ايجاد نمي شود .
2. بخور خشك بگيريد.بوي اين بخور مي تواند از لحاظ روحي و معنوي فضاي خانه را لطيف كند و همچنين باعث مي شود كه فرد احساس آرامش پيدا كند و فضا را آرام كند ، فضاي منزل نيز براي مديتيشن مناسب مي شود . 
3. اجازده دهيد كه باد بوزد.اولين اقدام براي از بين بردن انرژي هاي منفي اين است كه خانه را با طبيعت درگير كنيد . به اين گونه كه تمام پنجره هاي خانه يا يكي از مهم ترين آن ها را باز كنيد تا باد به داخل منزل بوزد . 
4. لوازم عتيقه را از انرژي هاي منفي پاك سازي كنيد.عتيقه ها اجسام بسيار زيبايي هستند اما انرژي تاريخي خود را دارند . براي اين كه مطمئن شويد كه انرژي صاحب گذشته اين عتيقه روي شما تاثير نمي گذارد، بايد هر كدام را به دقت بشوييد تا پاكسازي شوند . 
5. لوازم شكسته را دور بياندازيد يا آن ها را تعمير كنيد.
6. روشن كردن شمعدان در كل خانه7. در منزل خود كريستال نگه داريد.كريستال هاي متنوع انرژي هاي مختلف را درون خود نگه مي دارند اما كريستال هاي مشخصي وجود دارند كه مي توانند انرژي منفي را دور كنند . كريستال كهرباي اصل مشكي يكي از آن هايي است كه توانايي از بين بردن انرژي هاي منفي را از خانه دارد 
8. روغن نارنج را به سراسر خانه اسپري كنيد.9. لوازم منزل را جابجا كنيد. دكوراسيون را تغيير دهيد كه با اين كار ناخوداگاه حس شادي و سرزندگي به شما منتقل مي شود كه هزينه اي هم براي شما نخواهد داشت .
 10. در اتاق خود يك زنگ بگذاريد.صدا هاي مختلف از يك زنگ در چهار گوشه اتاق مي تواند فضاي فيزيكي شما را احيا كند . مي توايند از اين صداي زنگ استفاده كنيد و بر روي خلاصي انرژي تمركز كنيد و به جاي آن حس فراواني را به خود جذب كنيد . 
11. سبز باشيد. افراد عقيده دارند زماني كه همراه با يك گلدان كوچك مي خوابند، احساس بسيار بهتري نسبت به بقيه اوقات دارند .
 12. از فضاي خانه مراقبت كنيد.
13. به موسيقي با فركانس بالا گوش دهيد.نواختن موسيقي با ويبراسيون بالا مي تواند تفاوت مشهودي را در خانه ايجاد كند 
14. كندر بسوزانيد.سوزاندن كندر و پخش شدن بوي آن در منزل مي تواند انرژي هاي منفي را از بين ببرد 
15. ظرف هاي نمك را پر كنيد.نمك ارگانيك تاثير زيادي در از بين بردن حس بد دارد. مي توانيد چهار طرف را از آب و نمك پر كنيد و آن را در چهار گوشه خانه قرار دهيد و هر 24 ساعت آب ظرف را خالي كنيد و سپس ظرف را بشوييد و اين كار را در زماني كه فردي در خانه مريض است، هرگز فراموش نكنيد و سپس آب و نمك تازه را وارد آن كنيد . 

نوشيدني‌هايي كه بدن را در برابر آلودگي هوا محافظت مي كنند

 برخلاف تصور عموم، خوردن شير براي دفع سموم بدن در آلودگي هوا،‌ به تنهايي نه تنها مفيد نيست، بلكه مضر است چرا كه باعث اضافه شدن مواد زائد به بدن مي‌شود. بهترين راه مصرف شير،جوشاندن و اضافه كردن گلاب و عسل به آن است.
 بهترين راه دفع سموم از بدن از طريق مصرف مايعات است:_زنجبيلزنجبيل موجب تشديد تعرق بدن و دفع ميكروب ها مي شود.براي سم زدايي بدن مي توانيد از خواص بي نظير زنجبيل نهايت استفاده را ببريد._چاي زنجبيل و ليمو_آب گريپ فروت و زنجبيل_چاي سبز با زنجبيل_دمنوش زنجبيل با عسل و ليمو_نوشيدني زنجبيل و نعنا

_اسفناج ميزان آهن موجود در اسفناج بسيار بالاست و همين امر در بهبود عملكرد گلبول هاي قرمز خون نقش مهمي ايفا مي كند._نوشيدني اسفناج، پرتقال و كيوي
_اسموتي سبزاين اسموتي براي پوست و چشم ها بسيار مفيد و سبب كاهش وزن و بالا بردن متابوليسم بدن مي شود. اسفناج، سيب، گلابي، موز، كاهو، ليمو و كرفس را بهمراه آب سرد داخل غذاساز بريزيد و خوب خرد و مخلوط كنيد.سپس يخ ها را اضافه مي كنيد تا خرد و پوره شوند

كدام جنس پارچه براي بدن ما مضر و كدام بي خطر هستند؟

۱- پلي استرپلي استر يكي از پر طرفدارترين و پر مصرف ترين پارچه هاي الياف مصنوعي است. پارچه ي پلي استر، تنفس را براي پوست سخت مي كند. به علاوه، با بالا رفتن دماي بدن، مواد شيميايي اي از اين پارچه آزاد مي شود كه بعدها جذب پوست ما مي شوند.اين مسأله مي تواند مشكلات مختلفي مثل بروز ضايعات پوستي، خارش، قرمزي، اگزما و درماتيت ايجاد كند. 
۲- ريون (ويسكوز)پارچه ي ريون از ماده اي به نام سلولز ساخته مي شود كه از تبديل شيميايي خمير كاغذ به دست مي آيد. اين ماده نه تنها در نتيجه ي فرآيند خطرناكي توليد مي شود، بلكه به تن كردن آن هم مي تواند سلامت ما را به خطر بيندازد. پارچه ي ريون مي تواند مواد سمي اي آزاد كند كه ممكن است باعث حالت تهوع، سردرد، استفراغ، درد قفسه سينه، دردهاي عضلاني و بي خوابي شود. علاوه بر اين ها، فرآيند توليد اين پارچه هم آلودگي زيست محيطي بسيار زيادي دارد.
۳- نايلونپارچه ي نايلون انتخاب خوبي براي به تن كردن روي يك پوست برهنه نيست. لباس هايي كه از جنس نايلون هستند، عرق پوست را به خود جذب نمي كنند، مسأله اي كه مي تواند باعث بدبويي بدن و بروز عفونت هاي پوستي شود. در فرآيند توليد اين پارچه از مواد سفيد كننده يا رنگ هاي شيميايي هم استفاده مي شود. به تن كردن پارچه ي نايلون روي پوست مي تواند باعث مشكلات پوستي مختلفي هم شود.
۴- اكريليكپارچه هاي اكريليك از اكريلونيتريل توليد مي شوند كه ماده اي سرطان زا است و باعث جهش ژنتيكي مي شود. قرار گرفتن در معرض اين ماده مي تواند مشكلات جسماني مختلفي به بار آورد، از جمله سردرد، سرگيجه، سخت نفس كشيدن، ضعف دست و پا و بسياري مشكلات ديگر. به تن كردن پارچه هاي اكريليك، پوست شما را در معرض خطر جذب ماده ي اكريلونيتريل قرار مي دهد.توليد پارچه ي اكريليك هم آلودگي زيست محيطي بسيار زيادي دارد.
۵- اسپندكس/ لاكرا/ الاستاناين نوع پارچه ها انعطاف بسيار زيادي دارند و بسياري از لباس هاي تنگ مثل سينه بندهاي ورزشي، لگينگ ها، تي شرت ها، گن ها، جوراب هاي شلواري، بيكيني ها و غيره، با اين پارچه توليد مي شوند. مانند ديگر پارچه هاي الياف مصنوعي، اين پارچه ها هم از مواد شيميايي مضري مثل پلي اورتان ساخته مي شوند كه سرطان زا است. تماس طولاني مدت با اين پارچه ها مي تواند پوست را دچار مشكلاتي مثل درماتيت (التهابات پوستي مثل اگزما) كند.
_پس كدام پارچه ها بي ضرر هستند؟
 پنبه: پارچه هاي پنبه اي به پوست اجازه ي تنفس مي دهند، مايعات را از پوست به خود جذب مي كنند، پوست را از گرماي تابستان و سرماي زمستان حفظ مي كنند، براي كساني كه دچار آلرژي هستند ايجاد حساسيت نمي كنند و بادوام هستند. 
_پشم مرينوس: پارچه هاي پشم مرينوس صد در صد طبيعي هستند، دما و رطوبت بدن را تنظيم مي كنند و به مرور زمان نه شكل خود را از دست مي دهند و نه حالت مي گيرند. در عوض، نرم و لطيف و سبك هستند و محافظي طبيعي براي پوست در برابر پرتوهاي فرابنفش هستند.
 كشمير: اين پارچه بسيار گران قيمت و ارزشمند است. در توليد پارچه ي كشمير و حس ابريشمي و لطيف آن هيچ ماده ي شيميايي سنگيني به كار نمي رود
كنف: هزاران سال است كه از اين ماده براي توليد پوشاك استفاده مي شود. پارچه هاي كنفي به استحكام و دوام بالايشان معروف هستند. 
ابريشم: اين پارچه ي لطيف نه تنها بافت لوكسي دارد، بلكه از فوايد زيادي هم براي سلامتي برخوردار است. پارچه هاي ابريشمي مي توانند سرعت روند پيري را كاهش دهند، به رفع اگزما و آسم كمك كنند، اثر ضد قارچ دارند، به جلوگيري از بروز آلرژي كمك مي كنند و خواب را بهبود مي بخشند.
 بامبو:  پارچه هاي توليد شده از بامبو به نرمي و لطافت ديگر پارچه هاي طبيعي هستند، براي كساني كه دچار آلرژي هستند ايجاد حساسيت نمي كنند، به پوست اجازه ي تنفس مي دهند و دماي بدن را تنظيم مي كنند. اين پارچه مي تواند رطوبت پوست را حتي بهتر از پارچه ي پنبه اي، به خود جذب كند
لينن: پارچه هاي لنين بسيار راحت و بادوام هستند. نگهداري از اين پارچه ها هم ساده است و مناسب همه ي فصل ها هم هستند. مانند برخي از ديگر پارچه هاي الياف طبيعي، پارچه ي لينن براي كساني كه دچار آلرژي هستند ايجاد حساسيت نمي كنند

اگر زمين ديگر به دور خورشيد نگردد چه اتفاقي مي افتد؟

كره زمين با سرعت ۱۱۰ هزار كيلومتر در ساعت به دور خورشيد مي گردد، اما اگر روزي زمين از حركت بايستد و ديگر به دور اين ستاره ي سوزان و عظيم الجثه نگردد چه اتفاقي خواهد افتاد؟ 
اول آنكه اگر سياره ي زمين يكباره از گردش به دور خورشيد بايستد، شما فوراً جان خود را از دست خواهيد داد، چون از روي كره ي زمين به سمت فضا پرتاب خواهيد شد، درست مثل زماني كه در يك خودرو هستيد و راننده يكباره ترمز مي كند. اما اگر از سرعت گردش زمين به دور خورشيد رفته رفته كم شود، يك مرگ تدريجي اما كماكان وحشتناك در انتظار شما خواهد بود. علت اين مسأله داغ شدن تدريجي سياره زمين است.
هفته ي اول متوجه تغيير زيادي نمي شويد. دماي هواي كره زمين كمتر از يك درجه ي سانتيگراد افزايش مي يابد و ظرف يك هفته ي بعدي به حدود ۱۶ درجه ي سانتيگراد مي رسد. اما هر چه به خورشيد نزديك تر شويم، نيروي كشش خورشيد قوي تر مي شود و با سرعت بيشتري به سمت آن مي رويم. اين مسأله باعث افزايش تصاعدي دماي هوا مي شود.
تا روز بيست و يكم، دماي هواي كره زمين به ۳۵ درجه ي سانتيگراد مي رسد. اين ميزان، از دماي يك روز عادي در صحراي بزرگ آفريقا هم بيشتر است. گرماي بياباني، خشكسالي، آتش سوزي و نابودي محصولات كشاورزي را به دنبال خواهد داشت. پرتوهاي فرابنفش خورشيد به قدري شدت پيدا مي كنند كه تنها ۱۵ دقيقه حضور در فضاي بيرون به آفتاب سوختگي شديد مي انجامد.
تا روز سي و پنجم، دماي جهاني هوا به ۴۸ درجه ي سانتيگراد مي رسد. اين ميزان با دماي هواي يك روز تابستاني عادي در دره مرگ برابري مي كند كه يكي از گرم ترين نقاط روي زمين است. بيشتر پستانداران، پرندگان و حشرات به دليل پخته شدن پروتئين هاي تشكيل دهنده ي سلول هاي بدن شان تلف مي شوند. حتي سوسك ها هم اين شرايط آخرالزماني را دوام نمي آورند. 
انسان ها براي ادامه ي حيات به دستگاه هاي تهويه ي هوا در فضاهاي داخلي نياز دارند. اما مشكل آنجا است كه مقدار انرژي اي كه براي فعاليت همزمان ميليون ها دستگاه تهويه مورد نياز است به قدري زياد است كه باعث از كار افتادن شبكه هاي برق سراسر دنيا مي شود. 
تا روز چهل و يكم، زمين سياره ي زهره را هم پشت سر گذاشته و دومين سياره از خورشيد محسوب مي شود. دماي هواي كره زمين هم به ۶۶ درجه ي سانتيگراد رسيده. اما باور مي كنيد يا نه، هنوز موجوداتي هستند كه به حيات خود ادامه مي دهند. مثل باكتري ترموس آكواتيكوس كه در آبفشان هاي داغ يلوستون زندگي مي كند. 
تا روز پنجاه و چهارم، دماي هوا از ۱۶۰ درجه ي سانتيگراد عبور مي كند و آخرين بقاياي حيات بر روي كره زمين هم به تدريج از بين مي رود. طولي نمي كشد كه سياره ي بي آب و علف زمين از مدار عطارد عبور مي كند. زمين در آخرين هفته ي حياتش، اولين سياره از خورشيد محسوب مي شود. روز شصت و پنجم آخرين روز كره زمين است.
در اين روز، نيروي گرانش شديد خورشيد به قدري كره زمين را كش مي آورد كه آن را به شكل بيضي درمي آورد و مواد مذاب درون زمين يا همان ماگما شروع به بيرون ريختن از پوسته ي زمين مي كند. در حدود ظهر، با رسيدن دماي هوا به ۳،۸۰۰ درجه ي سانتيگراد، كره زمين تكه تكه مي شود و از آن سنگ مايع بيرون مي زند. حالا سياره ما به طور كامل نابود شده و ديگر وجود ندارد.